محل تبلیغات شما

روزها و شبهایی گذشت بی آنکه نگاه آشنایت را در قاب چشمهایم بیابم ، و‌چشمه ی جوشان حرفهای ناگفته ام ، دلم را پر آشوب ترین دل دنیا کرده بودتا اینکه باز هم  نگاههای سرگردانم گره خورد به نایاب ترین سوزن حرفهایی که در انبار کاه دلت گم کرده بودم.

آه که سخت ترین اشتباههای روزگار از ذهن آشفته ی من سر می زند ، با اینکه تقریبا مطمئن بودم که نگاههای مان مو لای درزش نمی رود ، اما چشمهای نامحرم ولی سخت آشنا ، این همدرددی را برنتافتند و همچون بادهای سیاهی روزگار ما را سیاه کردند.

البته و صد البته من خودم را نخواهم بخشید از اینهمه آشفتگی و پریشانحالی تو که مسببش من باشم . باشد که تو از این قفس که در آن تشنه ترین گبوتر دنیایی به در آیی 

زمزمه هایت را هیچگاه از یاد نخواهم برد ، ای همدرد دردهای همیشگی ام . باشد . خیالی نیست .تو فقط باش.من به همین بودنت هم دلخوشم.من هم سعی می کنم کمتر در میان دیدگانت آفتابی شوم تا نکند چشمهای آن محرمان نامحرم پر و بال آزاد تو را بچینند. 

به راستی بر من و تو چه گذشت که با خیال اینکه بیایم و از غم هایم برایت بگویم ، آمدم ، اما دنیای چشمهای تو را غمگین تر از خودم دیدمبی صبرانه منتظر حرفهایت می مانم.

گر به تو افتدم نظر

در هوای خانه ی تو

چشمهایی پر از حرف

، ,تو ,اینکه ,چشمهای ,نخواهم ,هم ,، اما ,تو را ,باشد خیالی ,خیالی نیست ,نیست تو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کیونان روستای زادگاه من وبلاگ Hosseinph1